loading...
برترین سرویس تفریحی
علی اشرفی بازدید : 71 چهارشنبه 1391/10/20 نظرات (0)

وقتی عشق را از دست دادی دیگه سعی نکن بدستش بیاری، درست مثل چینی شکسته میمونه که حتی اگه بندش هم بزنی ، دیگه به زیبایی گذشته نیست . . شادیهایم هدیه به تو ، اندک بودنش را خرده مگیر ، این تمام سهمم از روزگار است . . دل تو اولین روز بهار ، دل من آخرین جمعه سال ، و چه دورند و چه نزدیک به هم …. . . در خاطری که تویی دیگران فراموشند . کاش امتداد لحظه ها تکرار با تو بودن بود! . . ما بخار شیشه ایم ، نازمون کنی اشکمون در میاد ، چه برسه فراموشمون کنی . . از بچگی به من آموختند همه را دوست بدار ، حال که بزرگ شده ام و کسی را دوست دارم میگویند فراموشش کن! (دکتر شریعتی) . . این روزها برای تنها شدن کافیست صادق باشی به ادامه مطلب مراجعه کنید.

. . میدونی چرا خدا بین انگشتان فاصله گذاشته ؟ برای اینکه فاصله ها رو با دستهای کسیکه دوستش داری پر کنی . . یواشکی یه سلام ، یواشکی یه پیام … یواشکی چند کلام ، دوست دارم با مرام ! . . قاصدک شعر مرا از بر کن ، برو آن گوشه باغ ، سمت آن نرگس مست ، و بخوان در گوشش ، و بگو باور کن، یک نفر یاد تورا ، لحظه ای از یاد نخواهد برد . . حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است ، آرام ، بیصدا ، اما همیشگی !! . . گر بدانم پشت پلکم خانه توست … بخوابم تا قیامت ، چون دلم دیوانه توست . . میگن شبای مستی آدم محاله دروغ بگه ، به شبهای مستیم قسم “دوستت دارم” . . برای نبودنت گلایه نمیکنم ، چون تا نبودنت نباشه لذت بودنت احساس نمیشه . . عابری در گذر از کوچه نزدیک دلم میپرسد ؛ این چه عطریست که از کوچه بن بست دلت میگذرد ؟ و من تازه میفهمم خاطرات تو چقدر خوشبویند …. . . گفتمش بی تو دلم میگیرد … گفت با خاطره ها خلوت کن . گفتمش خنده به لب میمیرد. گفت با خون جگر عادت کن. گفتمش با که دلم خوش باشد؟ گفت غم را به دلت دعوت کن .گفتمش راز دلم را چه کنم. گفت با سنگ دلم صحبت کن ! . . هزار بار هم از این شانه به آن شانه بغلتیاین شب صبح نمیشود وقتی دلت گرفته باشد . . قصه از اونجا شروع شد . خیلی عصبانی بود گفت: اگه دوستم داری بهم ثابت کن، گفتمچه جوری؟ تیغ برداشت و گفت رگتو بزن! گفتم مرگ و زندگی دست خداست. گفت پس معلوم شد دوستم نداری! تیغ برداشتم و رگمو زدم ، وقتی داشتم تو آغوش گرمش جون میدادم آروم زیر لب گفت: اگه دوستم داشتی تنهام نمیزاشتی ! . . در این سرای بی کسی ، کسی به در نمیزند , به دشت پر ملال ما پرنده پر نمیزند . . ملک پرسید : میخورید یا می برید؟ و من پاسخ دادم : میخورم ! چه میدانستم لذتها را می برند و حسرت ها را میخورند … . . یه روز خودم ودلم عاشق یکی و دلش شدیم ، ولی اون خودم و دلم را از دلش روند ، یه روز با یه دسته گل اومد دیدنم ، گریه کرد و گفت:دلش برام تنگ شده، ولی من فقط نگاش میکردم ، چون با اشکاش داشت سنگ قبرم و خیس میکرد ! . . خاکستر گفت: آتش را میبخشم ، اما تبر را هرگز . . دیگه از تو نگاهت ذره ای عشق نمیچینم,دیگه از خدا نمیخوام ، هرلحظه تو رو ببینم ,آره من لیلی تنهام ، من که مجنونی ندارم , وقتی اون دوستم نداره ، واسه چی چشم انتظارم (آتیش)

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
خدمت تمام دوستان بازدید کننده سلام.ما تصمیم گرفته ایم کهاز سال 92 فعالیت ها را بیشتر کنیم و هر روز مطالب جالب را در سایت گذاشته تا شما دوستان از این مطالب لذت ببرید.تنها کمک های شما نظرات و پیشنهاداتتان است که ما را در پیشرفت هرچه بهتر این وبلاگ یاری میرساند
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیا از وبلاگ راضی هستید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 346
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 17
  • تعداد اعضا : 34
  • آی پی امروز : 87
  • آی پی دیروز : 41
  • بازدید امروز : 483
  • باردید دیروز : 237
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 720
  • بازدید ماه : 720
  • بازدید سال : 23,551
  • بازدید کلی : 264,173
  • کدهای اختصاصی