دل شیرین غزل از غم فرهاد شکست،شیشه نازک احساس مرا باد شکست،اری ای همسفر خسته شبهای فراق، شاخه بخت من از لحظه ی ایجاد شکست
ز آشفتگی حال من آگاه کی شود / آنرا که دل نگشت گرفتار این کمند
دل كندن اگر كار آسانى بود، فرهاد به جاى
دل شیرین غزل از غم فرهاد شکست،شیشه نازک احساس مرا باد شکست،اری ای همسفر خسته شبهای فراق، شاخه بخت من از لحظه ی ایجاد شکست
ز آشفتگی حال من آگاه کی شود / آنرا که دل نگشت گرفتار این کمند
دل كندن اگر كار آسانى بود، فرهاد به جاى
به وسعت نديدن نگاهت خسته ام ، چگونه بشكنم ثانيه هاي سنگين دوريت را
نام: بی نام
صدایم:سکوت
خوراکم:غم
دلم:خون
کوله بارم:حسرت
وطنم:غربت
گناهم:عشق
همدمم:تنهایی
تنها کلامم:دوستت دارم...
غروباى جمعه دلم ميگيره ، بى تو اين سه شب و اون سه شب هر سه شب غروب جمعه است
غروب برات چه سخته وقتی غریبه باشی / وقتی عزیزی داری ولی پیشش نباشی
هر روز دلتنگ تو بودم تو مي گفتي فردا/فردا شد بازهم تو گفتي فردا/امروز دل مانده و يك دنيا حرف،يك هيچ به نفع دل تو تافردا...!
چو كس با زبان دلم آشنا نيست
چه بهتر كه از شكوه خاموش باشم
چو يارى مرا نيست
بهتر كه از ياد ياران فراموش باشم
خدایا آنکه در تنهاترین تنهاییم، تنهای تنهایم گذاشت خواهشی دارم.
تو در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش نذار...
وقتی دلتنگی به یاد کسی باش که دوستت داره، وقتی سکوت کردی یاد کسی باش که محتاج صداته، وقتی نا امیدی به یاد کسی باش که تنها امیدش توئی.
اصلا عاشق شدی واسه معشوقت بمیر... اگه مردی خاک بر سر بی جنبت کنن.
من بر اينم كه سزاوار قدمهاي تو باشم كه بيايي شايد،تو بر آني كه قدمهايت به كوي من بيچاره نيفتد به غلط
چقدرسخت شده پدال دوچرخه دوستي مان! يامن خسته ام ، ياشيب زياده ، شايد هم تو ديگه ركاب نميزني...
در دنیایی که اندازه یک کف دست،بیشتر نیست،شکستن دل حماقتی بیش نیست...خیانت کار آسانی ست،صداقت کار هر کس نیست