ﮔﻔﺖ : ﮐــﻪ ﭼــﯽ ﻫــﯽ ﺟﺎﻧــﺒﺎﺯ ! ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ﺷــﻬﯿﺪ!
ﻣﯿﺨــﻮﺍﺳﺘﻦ ﻧــﺮﻥ ﮐﺴﯽ ﻣﺠــﺒﻮﺭﺷﻮﻥ ﻧــﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ!
ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ ﺍﺗﻔــﺎﻗﺎ ! ﻣﺠــﺒﻮﺭﺷﻮﻥ ﻣــﯿﮑﺮﺩ!
ﮔﻔﺖ : ﮐــﯽ !
ﮔﻔﺘـــﻢ : ﻫــﻤﻮﻥ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻧــﺪﺍﺭﯾﺶ!
ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻧــﺪﺍﺭﻡ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻧــﺪﺍﺭﯾﻢ!
ﮔﻔﺘــــﻢ : ﻏــــﯿــــﺮﺕ ....
درباره
مطالب جالب ,
روزي مرد جواني وسط شهري ايستاده بود و ادعا مي كرد كه زيبا ترين قلب را درتمام آن منطقه دارد. جمعيت زياد جمع شدند. قلب او كاملاً سالم بود و هيچ خدشهاي بر آن وارد نشده بود و همه تصديق كردند كه قلب او به راستی زيباترين قلبي است كه تاكنون ديدهاند. مرد جوان با كمال افتخار با صدايي بلند به تعريف قلب خود پرداخت. ناگهان پير مردي جلوي جمعيت آمد و گفت كه قلب تو به زيبايي قلب من نيست. مرد جوان و ديگران با تعجب به قلب پير مرد نگاه كردند قلب او با قدرت تمام ميتپيد اما پر از زخم بود.
درباره
داستان کوتاه ,
درباره ما
![Profile Pic Profile Pic](http://tafrih77.rozblog.com/user/tafrih77.jpg)
خدمت تمام دوستان بازدید کننده سلام.ما تصمیم گرفته ایم کهاز سال 92 فعالیت ها را بیشتر کنیم و هر روز مطالب جالب را در سایت گذاشته تا شما دوستان از این مطالب لذت ببرید.تنها کمک های شما نظرات و پیشنهاداتتان است که ما را در پیشرفت هرچه بهتر این وبلاگ یاری میرساند
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
آیا از وبلاگ راضی هستید؟
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی